کد مطلب:301672 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:211

و اذ ابتلی ابراهیم ربه کلمات فاتمهن


سوره ی البقره، آیه ی 124.

«هنگامی كه پروردگار حضرت ابراهیم را با كلماتی امتحان فرمود و آن كلمات را تمام كرد».

همانطوریكه در آیه ی قبل گفته شد كه مقصود از «كلمات» چیست، در این آیه نیز مراد از «كلمات» عبارتند از: رسول اكرم، امیرالمؤمنین، حضرت صدیقه و حسنین علیهم السلام.

در این باره مفضل بن عمر [1] یكی از بزرگان صحابه ی حضرت


صادق علیه السلام كه حكیم و فقیهی فوق العاده است، روایتی از آن


حضرت نقل می كند و می گوید:

«سالته عن قول الله عز و جل (و اذ ابتلی ابراهیم ربه بكلمات فاتمهن) ما هذه الكلمات؟ قال: هی الكلمات التی تلقیها آدم من ربه فتاب علیه، و هو انه قال: «اسالك بحق محمد و علی و فاطمه والحسن والحسین الا تبت علی»، فتاب الله علیه،انه هو التواب الرحیم. قلت له: یابن رسول الله فما یعنی عز و جل بقوله: «فاتمهن»؟ قال: یعنی اتمهن الی القائم اثنی عشر اماما، تسعة من ولد الحسین علیهم السلام». [2] .

«از حضرت صادق علیه السلام معنی آیه ی شریفه ی و اذ ابتلی ابراهیم ربه بكلمات فاتمهن) را پرسیدم كه مقصود خدای تعالی از این كلمات چیست؟ فرمود:این كلمات، همان كلماتی است كه حضرت آدم، از خدای تعالی فراگرفت و چنین عرض كرد: «پروردگارا، به حق محمد، علی، فاطمه، حسن، و حسین از تو درخواست می نمایم كه توبه ی مرا بپذیری»؛ پس توبه اش مورد قبول واقع گردید، بدرستیكه خدا، بسیار توبه پذیر و مهربان است.

(مفضل بن عمر می گوید): سپس از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم مقصود خدای تعالی از (اتمهن) در این آیه


چیست؟ فرمود: یعنی نام نه امام دیگر از اولاد حسین بن علی تا قائم آل محمد علیهم السلام را به پنج تن ملحق نمود».

لذا كلماتی كه حضرت ابراهیم به وسیله ی آنها آزموده شد، جامع تر، بالاتر، عالی تر، از كلماتی است كه حضرت آدم فراگرفت. این كلمات همان است كه حضرت امام هادی سلام الله علیه، در روایتی می فرماید: «نحن الكلمات» [3] یعنی ماییم آن كلماتی كه


خدا در قرآن به آن اشاره می فرماید. چهارده معصوم علیهم السلام را از این جهت «كلمه» نامیده اند كه نامهای آنها در عرش نوشته شده است و همچنین به ملاحظه ی آن كلمه ای است كه دوبار بر شانه ی آنان نقش بسته است؛ یكبار در رحم مادر، و بار دوم بعد از ولادت.

هنگامی كه نطفه ی امام علیه السلام منعقد می شود- بعد از دمیده شدن روح- بر دوش او نوشته می شود: (و تمت كلمة ربك صدقا و عدلا، لا مبدل لكماته). [4] .

وقتیكه امام سلام الله علیه از مادر متولد می شود، آنگاه نیز بر شانه ی راستش آیه ی مذكور نقش می بندد. [5] .


درباره ی این كلمات است كه حضرت ولی عصر سلام الله علیه


در دعای رجبیه اش می فرماید:

«لا فرق بینك و بینها الا انهم عبادك و خلقك، فتقها و رتقها بیدك، بدوها منك و عودها الیك، اعضاد و اشهاد، و مناة و ازواد و حفظة و رواد». [6] .


هرگز امكان ندارد اشخاصی كه در منطق وحی «كلمات الهی» نامیده شوند، و انبیاء به آنان متوسل شده باشند، ولی خودشان عاری از ولایت باشند. و حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز داخل این كلمات و جزء این كلمات است؛ كلماتی كه معرفت آنها را به حضرت آدم، به حضرت موسی و به حضرت عیسی آموخته اند، و همه ی انبیاء به آنان متوسل شده اند؛ و باز تكرار می كنیم: هرگز معقول نیست كه كسی «كلمة الله» باشد، و انبیا به او توسل كنند، ولی مقام ولایت نداشته باشد. لذا این آیه هم از آیاتی است كه می توان از آن در اثبات مقام ولایت حضرت صدیقه سلام الله علیها استفاده كرد.



[1] ابوعبدالله (يا ابومحمد) مفضل بن عمر جعفي. درباره ي وي اقوال مختلفي از سوي علماي رجال شيعه مطرح گرديده است كه قول غالب و متين حاكي از وثاقت و مقام رفيع او مي باشد. وي از اصحاب و خواص امام جعفر صادق عليه السلام بوده است. شيخ طوسي وي را از اصحاب امام صادق و امام كاظم عليهماالسلام برشمرده است. ابن قولويه و شيخ مفيد او را توثيق نموده اند و شيخ طوسي وي را از جمله ي وكلاي ممدوح ذكر نموده است. شيخ مفيد مي گويد: «وي از شيوخ اصحاب امام صادق عليه السلام و از خواص و نزديكان حضرت بوده و از ثقات فقهاي صالح مي باشد. مرحوم آيه الله خوئي مي فرمايند: «در جلالت مفضل همين كافي است كه امام صادق عليه السلام تنها وي را براي كتابت كتاب معروفش (توحيد مفضل) مشخص نموده است، و اين همان كتابي است كه نجاشي از آن با نام «كتاب فكر» ياد كرده، و اين موضوع آشكارا دلالت بر اين دارد كه مفضل از خواص اصحاب امام صادق عليه السلام و مورد عنايت حضرت بوده است». مرحوم آيه الله خوئي در ادامه مي فرمايند: «اينكه نجاشي درباره ي مفضل گفته است كه وي «فاسد المذهب و مضطرب الروايه» بوده است قابل اعتنا نيست... چون اينكه مي گويد «فاسد المذهب است» با كلام شيخ مفيد معارضت دارد... و روايات، كلام شيخ مفيد را تقويت مي نمايد؛ و اما اينكه نجاشي گفته است «وي مضطرب الروايه» مي باشد بايد بگوييم اگر اين كلام حتي درست هم باشد كاشف از عدم وثاقت مفضل نيست... بلكه حاكي از اين است كه (بعضي از) مصنفات مفضل معلوم نيست كه از آن او باشد... و به اين معناست كه طريقي كه به كتب او منتهي مي گردد ضعيف است. نتيجه اينكه: مفضل بن عمر فردي جليل و ثقه مي باشد».

مراجعه بفرماييد به: رجال الطوسي ص 314، 360، كتاب الغيبه (شيخ طوسي) ص 210، اعيان الشيعه ج 10/ 132، معجم رجال الحديث ج 18/ 292، جامع الرواه ج 2/ 258، سفينه البحار ج 2/ 371، معجم الثقات ص 361، مناقب ابن شهر آشوب ج 4/ 281.

[2] اين روايت را از علماي عامه قندوزي در كتاب ينابيع الموده ص 97 نقل نموده است. از ميان كتب علماي شيعه نيز مي توان به اين كتب مراجعه نمود: معاني الاخبار ص 126، بحارالانوار ج 11/ 176.

[3] خداوند در قرآن مي فرمايد: (و لو انما في الارض من شجره اقلام و البحر يمده من بعده سبعه ابحر ما نفدت كلمات الله (لقمان 27)). «يعني: اگر هر درختي كه در زمين است قلم شود و آب دريا بهمراه هفت درياي ديگر آن را مركب (مداد) گردند باز كلمات الهي بپايان نمي رسد و نگارش آن ناتمام مي ماند».

يحيي بن اكثم از امام هادي عليه السلام درباره ي اين آيه سوال نمود و پرسيد منظور از «كلمات» چيست؟ امام جواب فرمودند: «نحن الكلمات التي لاتدرك فضائلنا و لاتستقصي». «يعني: ماييم كلمات، (چون) فضائل ما (بطور كامل) قابل درك نيست و به فهم كنه آن راهي نمي باشد». (مناقب ابن شهر آشوب ج 4/ 404، تحف العقول ص 479، احتجاج طبرسي ص 454، بحار ج 4/ 151، ج 24/ 174، ج 50/ 166).

در كتاب «در بحر المناقب» كه تاليف ابن جمال الدين محمد بن احمد موصلي حنفي مشهور به ابن حسنويه (متوفاي 680 هجري) مي باشد، مولف در قسمتي از يك روايت مفصل از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم چنين نقل مي كند:

«... و ان آدم لما راي اسمي و اسم اخي علي و اسم فاطمه والحسن و الحسين عليهم السلام مكتوبا علي ساق العرش بالنور، قال: الهي خلقت خلقا و هو اكرم مني؟ قال: يا آدم لولا هذه الاسماء لما خلقت سماء مبنيه و لا ارضا مدحيه و لا ملكا مقربا و لا نبيا مرسلا و لا خلقتك يا آدم. فقال: الهي و سيدي فبحقهم عليك الا غفرت لي خطيئتي.

فنحن الكلمات التي قال الله تعالي: (فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه)...». (احقاق الحق ج 5/ 11).

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند: «آنگاه كه آدم مشاهده نمود نام من و نام برادرم علي و نام فاطمه و حسن و حسين بر ساق عرش با نور نگاشته شده است، گفت: خداوندا، آيا تو كسي را قبل از من آفريده اي كه گرامي تر از من باشد؟ خداوند فرمود: اي آدم اگر اين اسماء نبودند من هيچ آسمان استواري را و هيچ زمين گسترده اي را و هيچ فرشته ي مقربي را و هيچ پيامبر مرسلي را خلق نمي كردم و ترا نيز اي آدم نمي آفريدم. آدم گفت: خداوندا، پس به حقي كه اينان بر تو دارند از گناه من درگذر. (پيامبر در ادامه فرمود): ماييم آن كلماتي كه خداوند درباره ي آن مي گويد: (فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه)».

[4] سوره ي الانعام، آيه ي 115. «از روي راستي و عدالت كلمه ي پروردگارت به اتمام رسيد، تبديل و تغيير در كلمات خداوند راهي ندارد».

[5] در خصوص اينكه چه زماني اين كلمات بر شانه (يا بر بازو، و يا بين دو چشم امام) نوشته مي شود روايات مختلفي نقل گرديده كه مي توان آنها را به نه دسته تقسيم نمود. ما ابتدا بصورت گذرا به مضمون اين روايات اشاره مي كنيم و سپس نظر مرحوم علامه مجلسي را- درباره ي اختلاف اين روايات- نقل مي نماييم:

(1)- در بعضي از روايات كه از امام صادق عليه السلام نقل شده آمده است كه: چار ماه پس از انعقاد نطفه ي امام اين كلمات بر بازو (عضد) امام نقش مي بندد. (بصائرالدرجات ص 432- 434، 439- 441، بحارالانوار ج 25/ 39، 41- 43، ج 48/ 3، ج 57/ 359).

(2)- در بعضي روايات از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام نقل شده كه اين كلمات پس از ولادت امام بر بازوي راست (عضد ايمن) امام نقش مي بندد. (تفسير عياشي ج 1/ 374، محاسن برقي ج 2/ 314، 315، بصائرالدرجات ص 431- 436، 439- 440، بحارالانوار ج 24/ 178، ج 25/ 38- 42، 26/ 132- 134، 136).

(3)- روايتي از امام ششم عليه السلام نقل است كه حضرت فرمود اين كلمات در بطن مادر بر بازوي راست (عضد ايمن) امام نوشته مي شود. (تفسير قمي ج 1/ 221، بحارالانوار ج 25/ 36).

(4)- رواياتي از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام نقل شدده كه اين كلمات پس از تولد امام بين دو چشم امام نوشته مي شود. (بصائرالدرجات ص 432، 435، 436، بحارالانوار ج 25/ 37، 40، 44، ج 26/ 133).

(5)- در بعضي روايات از امام صادق عليه السلام نقل شده كه اين كلمات پس از ولادت امام بر بازو (عضد) امام نقش مي بندد. (بصائرالدرجات ص 432، بحارالانوار ج 25/ 40).

(6)- رواياتي از امام ششم عليه السلام نقل است كه حضرت فرمود: اين كلمات پس از تولد امام، بين دو شانه ي امام (بين كتفيه) نوشته مي شود. (بصائرالدرجات ص 138، بحارالانوار ج 25/ 43، 44، ج 26/ 134).

(7)- در بعضي از روايات كه از امام صادق عليه السلام نقل شده آمده است كه اين كلمات پس از ولادت امام بر شانه ي حضرت (علي منكبه) نقش مي بندد. (بصائرالدرجات ص 437، 438، بحارالانوار ج 26/ 133).

(8)- رواياتي از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام نقل شده كه اين كلمات پس از تولد امام بر شانه ي راست امام (علي منكبه الايمن) نوشته مي شود. (بصائرالدرجات ص 442، بحارالانوار ج 26/ 135).

(9)- روايتي از امام ششم عليه السلام نقل است كه حضرت فرمود: اين كلمات پس از ولادت بر هر دو بازوي امام (علي منكبيه) نوشته مي شود. (بصادرالدرجات ص 436، بحارالانوار ج 25/ 41).

علامه ي مجلسي مي فرمايند: اين اخبار با يكديگر منافات ندارد،زيرا احتمال دارد كه كتابت (اين كلمات) در تمامي مواضع مذكور و در تمامي اوقاتي كه ذكر شد صورت گرفته باشد حال اين (كتابت) چه حقيقي باشد و چه مجازي، بهر حال كنايه از اين است كه (اين شخص امام است كه) قابليت امامت و خلافت را دارد و اوست كه محل افاضه ي علوم رباني است و از حركات و سكنات اوست كه هر علم و حكمتي سرچشمه مي گيرد.... (بحارالانوار ج 25/ 40).

[6] يعني: «خداوندا، تفاوتي ميان تو و آنان نيست جز آنكه آنان بندگان ومخلوقات تو هستند و فتق و رتق (و انجام) امور آنان بدست توست. آغاز ايشان از تو و بازگشتشان به سوي تو مي باشد. آنان كمك كاران و شاهدان و ميزانها و مدافعان و نگاهبانان و بازرسان تو هستند».

عبارات فوق قسمتي از دعاي رجبيه ي حضرت ولي عصر عليه السلام است كه صاحب اقبال الاعمال آن را به سند خويش از ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد نقل مي نمايد. (اقبال الاعمال ص 646، بحارالانوار ج 95/ 393).

همچنين مرحوم شيخ عباس قمي نيز دعاي فوق را در كتاب مفاتيح الجنان در قسمت ادعيه ي ماه رجب آورده است.